[ یادداشت بیستویکم ]
بسم اللـه الرحمان الرحیم ( به نام ایزد گستردهمهر مهرورز )
سیه بپوش برادر ! سپیده را کشتند !
هشتم تیر هزار و سیصد و شصت ، در مسجد هزاوهایها ، در اراک ، درنخستین ساعات صبحگاهی ، در کلاس درس « شناخت در قرآن » ، نشسته بودم . یکی از شاگردان بهشتی ، استاد ما بود . یکی از شاگردان ، رادیو را روشن کرد تا اخبار صبح را گوش کند . او چرا این کار را کرد ، خودش میداند و بس .
... خبر بیش از چند کلمه نبود ، اما برای ما آواری سنگین بود ! ... سیه بپوش برادر ! سپیده را کشتند !
کلاس درس به هم خورد ! فضا ، از جنس اندوه و افسوس شد ! ... قلب شکست ! جگر سوخت ! گلو گرفت ! اشک جاری شد ! ... سیه بپوش برادر ! سپیده را کشتند !
او رفت ! چه سان ؟ قلم را یارای یادآوری نیست ! آنان چه شده بودند که اینچنین جنایت کردند ؟
امام ـ آن آموزگار بردباری ـ لب به سخن گشود . ملت را آرام کرد و دشمنان را ناامید ساخت . گفت : « ملتی که برای اقامهی عدل اسلامی و اجرای احکام قرآن مجید و کوتاهکردن دست جنایتکاران ابرقدرت و زیستن با استقلال و آزادی ، قیام نموده است خود را برای شهادت و شهیددادن آماده نموده است و به خود باکی راه نمیدهد ... مگر شهادت ارثی نیست که از موالیان ما که حیات را عقیده و جهاد میدانستند ... به ملت شهیدپرور ما رسیده است ؟ ... » .
نام شهید بهشتی ، همیشه با واژهای قرین است ! مظلومیت !
با اینکـه انقلاب اسلامی ، شهیدان زیادی را تقدیم آزادی و پاکی خود کرده است ، اما نام هیچکـدام پسوند « مظلومیت » را ندارد . آیا از خـود پرسیدهاید : « چرا به او شهید مظلوم میگویند ؟ » ؟
آنان که آن زمانها را به یاد دارند ، میدانند سبب مظلومیت ایشان چیست . ظلم بـه ایشان آنقـدر جـاری و سـاری و عادی شـده بود که حضرت امام گفتند : « آنچه که من راجع به ایشان متاثر هستم ، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است ، مظلومیت ایشان در این کشور بود ... » .
هر روز شایعهای و تهمتی و ... در بارهی ایشان در دهانها میچرخید : سرمایهدار ! دیکتاتور ! وابسته ! ...
این تهمتها ، تنهـا از سوی دشمنان نبود ، بلکه دوستان و نیروهای انقلابی ( ! ) نیز در این کار خداپسندانه ( ! ) گوی سبقت را ربودند !
از آیةاللـه ... پرسیدند : « چرا از شهید بهشتی ، حمایت میکنید ؟ » . او پاسخ داد : « دفاع ما از بهشتی در برابر بنیصدر ، برای دفع افسد به فاسد است . » !
همسالان من ، فراموش نمیکنند که ... گفت : « زیر عمامهی ... داس و چکش است . » !
هدف من از یادآوری این گفتههای روحآزار این است که درس بگیریم و دوباره کسی را مظلـوم نکنیـم . گفتـهاند : « مؤمن از یک سوراخ ، دو بار گزیده نمیشود . » .
آفت کنونی انقلاب ، همین قضاوتهای جهالتآلود و دشمنخواسته است . در تعامل بشری ، در هر سطحی که باشد ، اگر از جادهی انصاف خارج شویم و عقل را کناری نهیم و سیرهی مهرورزی را فراموش کنیم ، یقیناً ، باز هم آتش مظلومیت را شعلهور کردهایم ! و « الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم ! » !
این « ملک » تنها به معنای « حکومت » نیست ! هیچ سَروَریای ، در هیچ سطحی ، با ظلم پایدار نیست ! پس بیاییم باور کنیم که همیشه روی لبهی تیز داوری راه میرویم و دو طرفمان پرتگاه جهنم است !
تکمله ـ این جملات را سال گذشته در وبلاگام صریر نوشتم ، اما باورم نمیشد به زودی باز هم خروج از اصول اولی اسلام را در بارهی یکی از شخصیتهای بزرگ نظام که به گفتهی امام ، رضوانالله تعالی علیه ، ناماش با نام انقلاب یکی است ، شاهد باشیم .
این روزها میشنویم : « آقای هاشمی ، میخواهد کابارهها را باز کند . » و « اگر هاشمی بیاید ، زنان به تنفروشی میافتند » و « او و فرزندان و حزباش ، فلان مقدار را چپاول کردهاند » و ... !
در این باره خوب است سری به سایتهایی مانند « خط ... » و « حرف ... » و ... بزنید ، البته اگر ایمیلی برای شما فرستاده نشده است !
برادران ! خواهران !
انصاف را چه کردهایم ؟ ایمان را کجا گذاشتهایم ؟ مسلمانیمان چه شد ؟ چرا کاری میکنیم که فردا صدها پشیمانی به بار آید ؟ اگر دیدگاه کسی را قبول نداریم ، با رعایت همهی اصول اخلاقی اسلام ، او را به نقد بکشیم ، نه اینکه با او کاری کنیم که کافر هم نمیکند ! پخش تصاویر و فیلم شنای دخـ... او از روی کدام دستور و فرمان اسلام است ؟ مونتاژ عکس فرزند او با رقاصههای انگلیسی مطابق کدام آیه یا حدیث صورت گرفته است ؟ ...
در این مدت شاهد بودیم ، از سوی افراد ، همهی تلاشهای انقلاب و نظام نادیده گرفته شد و زیر سؤال رفت ! این با کدامین دیدگاه امام و مقام معظم رهبری سازگار است ؟
گفته میشود : « ما میخواهیم دولت اسلامی تشکیل دهیم . » و « تلاشی دوباره برای ملیشدن صنعت نفت » !
عزیزان !
آیا به التزامات این سخنان توجهی کردهاید ؟ زبانام لال ، این سخنان یعنی حضرت امام ، قدس سره ، و مقام معظم رهبری ، روحی له الفداء ، نتوانسته است وظیفهی نظارتی خود را انجام دهد و در نتیجه ، دولتها ، دولت کفر شده بودند و نفت ، ملکِ طِلقِ برخی شده است و روز و شب ، چهرهی پیرمردان ، چروکیدهتر میشد و رنگ کودکان ، زردتر !
بارها خواستم ، در بارهی انتخابات و ... یادداشتی بنویسم ، اما مانده بودم چه بگویم ! بارها ، غصه ، در گلو ، سنگ راه شد ، بارها ، اشک ، گونه را خراشید ، بارها ، زبان به شِکوه آمد ، از این همه بیتقوایی ! بیتقوایی ؟ نه ! خروج از نخستین اصول اسلام !
دوستان !
مگر ما میخواهیم در انتخابات ، چـوب حـراج به انقلاب و سرمایههای آن بزنیم ؟ چرا در هر موضوع مهمی که اتفاق میافتد ، برای حذف یکی از ارکان انقلاب ، تلاش میکنیم ؟ این ، عاقلانه است ؟
در این مدت ، سخنانی شنیدیم که برای کمتر از این آنها ، برخی ، به جرم تشویش اذهان عمومی و توهین به ... به زندان رفتند ! برخی گمان کردهاند ، شرط نامزد ریاستجمهوریبودن ، این است که آشکار یا پنهان ، صریح یا در پرده ، باز یا سربسته ، باید بر دولت پیشین تاخت و هر چه بر زبان میآید ، گفت ! سخنرانیهای آقای حسن عباسی را به یاد بیاورید که نزدیک دو سال است بر همه میتازد و جز مقام معظم رهبری ، همه را بیدین و بیغیرت میخواند ! فیلم « فقر و فحشا » را بنگرید ! فیلم « عدالت » را ببینید ! آیا این است چهرهی واقعی جامعهی ما ؟
من ، از شنیدن این سخنان و دیدن رفتار برخی از هواداران ، به درگاه ایزد تعالی ، استغفار میکنم .
|