[ یادداشت بیست و چهارم ]
بسم اللـه الرحمان الرحیم ( به نام ایزد گستردهمهر مهرورز ) .
یکی از بحثهای جالب و اساسی در تفسیر قرآن ، تفسیر علمی است . تفسیر علمی ، تعریفهای متفاوتی دارد . گروهی آن را در تطبیق قرآن بر دستاوردهای علمی میبینند و برخی آن را به معنای استفاده از مطالب و کشفیات علم روز برای تبیین قرآن میدانند و ...
در تعریف نخست ، قرآن ، اساس قرار نگرفته است ، بلکه محور ، علم روز است . از این رو اگر آیهای در قرآن با علم سازگار نبود ، کناری نهاده میشود .
این همان تفسیر علمی است که دانشمندان مسلمان با آن مخالفاند و آن را مذموم شمردهاند .
تفسیر علمی با تعریف دوم ، نه تنها هیچ مخالفی با اسلام ندارد ، بلکه ضروری هم مینماید .
نکتهی مهمی که در تفسیر علمی باید به آن توجه کرد ، این است که برخی از آنچه ما اکنون به نام دانستنیهای علمی میشناسیم ، یقینی نیست . با اینگونه مطالب باید به عنوان یک فرضیه نگاه کرد و بس ؛ زیرا ، دانش بشر بسیار بسیار ناقص است .
نمونهی آن ، نظریهی دانشمندان در بارهی سیاهچالهها است . تا امروز دانشمندان فضایی گمان میکردند که از سیاهچالهها هیچگونه اطلاعاتی را نمیتوان به دست آورد ، ولی اکنون بر نادرستبودن این نظریه پی بردهاند . گمان آنان این بود که سیاهچالهها همه چیز را به درون خود فرو میبرند ، ولی به تازهگی روشن شده است که از سیاهچالهها چیزهایی هم به بیرون راه پیدا میکنند .
دانشمندان مصری در سدهی اخیر ، پیشتاز تفسیر علمی بودهاند . در ایران نیز برخی در این باره پژوهشهایی کردهاند .
در اینجا ، نظر علامهی شعرانی را در این باره ، میآورم . علامهی شعرانی ، رضوان اللـه تعالی علیه ، در بارهی تفسیر علمی فرموده است :
یکی از دوستان پرسیده است : " عقیدهی شما در بارهی تفاسیر جدید مصری مانند المنار و طنطاوی چیست ؟ آیا روش آنها صحیح و مفید است ؟ ...
در جواب گوییم ، در تفاسیر اهل سنت ، قدیم یا جدید ، در امامت و عدل و فروع فقهی ، سخنانی است مخالف مذهب ما که البته آنها را تأیید نمیکنیم ، اما علوم عصری و خصوص طبیعیات را در تفسیر قرآنآوردن هر گاه موجب عبرت و تأیید توحید و اثبات حکمت و قدرت پروردگار باشد ، بسیار نیکو است . خداوند در بسیاری [ از ] آیات قرآن ، ما را مأمور فرمود در خلقت آسمان و زمین و خورشید و ماه و ستارگان و حیوانات و نباتات و در خلقت خود تأمل و تدبر کنیم ...اگر خداوند میدانست مردم از تأمل در علوم طبیعی گمراه میشوند ،این همه ترغیب نمیفرمود ...
[ فرزانهی ناشناخته ، ص 595 ]
علامهی شعرانی ، رضواناللـه تعالی علیه ، در ادامه بر این نکته تأکید میکند که در تعلیم و تعلم علوم طبیعی و ... نباید از ایزد تبارک و تعالی غافل شد . انسان نباید با کشف علتی از علل طبیعی در ایجاد یک موضوع و واقعهای ، علةالعلل را که همانا ایزد است ، فراموش کند و دگرگونی ها و ایجادشدنها و ... را به خود ماده و مادیات نسبت دهد . ایزد ، هم آفریننده ( خالق ) است و هم تازهکننده و دگربخش ( فاطر ) است .
|
[ یادداشت بیست و سوم ]
بسم الله الرحمان الرحیم
دخترِ فکرِ بکرِ من، غنچهی لب چو وا کند
از نمکین کلام خود ، حقِّ نمک ادا کند
ناطقهی مرا مگر روح قُدُس مدد کند
تا که ثنای حضرت سیّدهی نسا کند
فیضِ نخست و خاتمه ، نور جمال فاطمه
چشم دل ار نظاره در مبدأ و منتها کند
مطلع نور ایزدی ، مبدأ فیض سرمدی
جلوهی او ، حکایت از خاتم انبیا کند
بَسملهی صحیفهی فضل و کمال و معرفت
بلکه گهی تجلی از نقطهی تحت باء کند
دایرهی شهود را نقطهی ملتقی بود
بلکه سزد که دعوی " لو کُشف الغطاء " کند
حامل سِرّ مستأثر ، حافظ غیب مستتر
دانش او احاطه بر دانشِ ماسوا کند
لیلهی قدر اولیا ، نور نهار اصفیا
صبح جمال او، طلوع از افق علا کند
بضعهی سیّد بشر ، أمِّ ائمهی غُرَر
کیست جز او که همسری با شَهِ " لافتى " کند؟
وحی و نبوتش، نسب، جود و فتوّتش، حَسَب
قصّهای از مروّتش ، سورهی " هل اَتى " کند
در جبروت ، حکمران ، در ملکوت ، قهرمان
در نشئت " کن فیکون " حکم به ما تشاء کند
عصمت او ، حجاب او ، عفت او ، نقاب او
سِرِّ قدم حدیث از آن ستر و از آن حیا کند
نفحهی قدس ، بوی او ، جذبهی انس ، خوی او
منطق او ، خبر ز " لاینطق عن هوا " کند
قبلهی خلق ، روی او ، کعبهی عشق ، کوی او
چشم امید ، سوی او ، تا به که اعتنا کند
" مفتقر" ا متاب رو از در او به هیچ سو
زان که مس وجود را، فضّهی او طلا کند
[ مرحوم آیةالله العظمی اصفهانی ، رضوان الله علیه ]
میلاد حضرت زهرا ، سلام الله علیها ، و فرزند خلفشان امام خمینی ، رضوانالله علیه ، مبارک باد
|
[ یادداشت بیستمو دوم ]
بسم اللـه الرحمان الرحیم .
السلام علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها ...
سالروز ایام شهادت لیلةالقدر و یوماللـه و عصمةاللـهالکبری حضرت زهرا ، سلاماللـه علیها ، را تعزیت میگویم .
به مناسبت ایام شهادت ایشان ، مناسب دیدم در بارهی جای مزارشان ، وبلاگ خود را با آوردن نکتهای از کتاب گرانسنگ هزار و یک کلمه اثر نابغهی دوران حضرت آیةاللـهالعظمی حسنزاده آملی ، حفظه اللـه ، مزین کنم . آن نکتهی گرانبها این است :
کلمهی 345 _ حق ، این است که قبر حضرت فاطمه بنت رسولاللـه ، صلواتاللـه علیهما ، در مدینه ، در بقعهی رسولاللـه و در جوار آن حضرت است .
آن قبری که در بقیع به نام « فاطمه » شهرت دارد ، قبر فاطمه بنت اسد ، مادر امام امیرالمؤمنین ، علیهما السلام ، است .
مختار دویست نهجالبلاغه این است : و من کلامه عند دفن سیدةالنساء فاطمة : « السلام علیک یا رسولاللـه ! عنی و عن ابنتک النازلة فی جوارک ... » .
به چند سطری که در صحیفهی مصادر نهجالبلاغه نگاشتهایم ، التفات بفرمایید :
اعلم ! ان روایة الکلینی فی الکافی ، و الشیخ الطوسی فی الأمالی ، نص صریح علی ان عصمةاللـه الکبری سیدةالنساء لیلةالقدر فاطمة بنت رسولاللـه مدفونة فی جوار أبیها فی بقعته . و هذا هو الحق .
و قد روی السید الأجل ابنطاووس فی الإقبال ذالک القول الحق عن جامع کتاب المسائل و أجوبتها . و فیه :
ابوالحسن ابراهیم بن محمد الهمدانی ، قال : کتبت إلیه ـ یعنی إلی الإمام علی بن محمد الهادی ، علیهما السلام ، ان رأیت آن تخبرنی عن بیت أمک فاطمه أ هی فی طیبة أو کما یقول الناس فی البقیع ؟ فکتب : « هی مع جدی . » .
و أقول : کلام الوصی مخاطبا رسولاللـه بقوله : « السلام علیک یا رسولاللـه » و کذالک قوله : « النازلة فی جوارک » و قوله فی آخر کلامه : « السلام علیکما سلام مودع » نص صریح علی ذالک الحکم الحکیم .
حضرت ایشان در ادامهی کلام شریفشان از راه علوم غریبه نیز جای مزار بنتالرسول ، صلواتاللـه علیهما ، را مشخص کرده است .
باید اشاره کنم که سید ابن طاووس ، رضواناللـه علیه ، از راه کشف و مشاهده نیز مزار آن حضرت را معین کرده است .
عارفی بزرگوار ، رضواناللـه علیها ، در چند سال پیش که به مدینه مشرف شده بود ، دیده بود که هنوز دست حضرت روی سینهی بانوی دو عالم است .
|
[ یادداشت بیستویکم ]
بسم اللـه الرحمان الرحیم ( به نام ایزد گستردهمهر مهرورز )
سیه بپوش برادر ! سپیده را کشتند !
هشتم تیر هزار و سیصد و شصت ، در مسجد هزاوهایها ، در اراک ، درنخستین ساعات صبحگاهی ، در کلاس درس « شناخت در قرآن » ، نشسته بودم . یکی از شاگردان بهشتی ، استاد ما بود . یکی از شاگردان ، رادیو را روشن کرد تا اخبار صبح را گوش کند . او چرا این کار را کرد ، خودش میداند و بس .
... خبر بیش از چند کلمه نبود ، اما برای ما آواری سنگین بود ! ... سیه بپوش برادر ! سپیده را کشتند !
کلاس درس به هم خورد ! فضا ، از جنس اندوه و افسوس شد ! ... قلب شکست ! جگر سوخت ! گلو گرفت ! اشک جاری شد ! ... سیه بپوش برادر ! سپیده را کشتند !
او رفت ! چه سان ؟ قلم را یارای یادآوری نیست ! آنان چه شده بودند که اینچنین جنایت کردند ؟
امام ـ آن آموزگار بردباری ـ لب به سخن گشود . ملت را آرام کرد و دشمنان را ناامید ساخت . گفت : « ملتی که برای اقامهی عدل اسلامی و اجرای احکام قرآن مجید و کوتاهکردن دست جنایتکاران ابرقدرت و زیستن با استقلال و آزادی ، قیام نموده است خود را برای شهادت و شهیددادن آماده نموده است و به خود باکی راه نمیدهد ... مگر شهادت ارثی نیست که از موالیان ما که حیات را عقیده و جهاد میدانستند ... به ملت شهیدپرور ما رسیده است ؟ ... » .
نام شهید بهشتی ، همیشه با واژهای قرین است ! مظلومیت !
با اینکـه انقلاب اسلامی ، شهیدان زیادی را تقدیم آزادی و پاکی خود کرده است ، اما نام هیچکـدام پسوند « مظلومیت » را ندارد . آیا از خـود پرسیدهاید : « چرا به او شهید مظلوم میگویند ؟ » ؟
آنان که آن زمانها را به یاد دارند ، میدانند سبب مظلومیت ایشان چیست . ظلم بـه ایشان آنقـدر جـاری و سـاری و عادی شـده بود که حضرت امام گفتند : « آنچه که من راجع به ایشان متاثر هستم ، شهادت ایشان در مقابل او ناچیز است ، مظلومیت ایشان در این کشور بود ... » .
هر روز شایعهای و تهمتی و ... در بارهی ایشان در دهانها میچرخید : سرمایهدار ! دیکتاتور ! وابسته ! ...
این تهمتها ، تنهـا از سوی دشمنان نبود ، بلکه دوستان و نیروهای انقلابی ( ! ) نیز در این کار خداپسندانه ( ! ) گوی سبقت را ربودند !
از آیةاللـه ... پرسیدند : « چرا از شهید بهشتی ، حمایت میکنید ؟ » . او پاسخ داد : « دفاع ما از بهشتی در برابر بنیصدر ، برای دفع افسد به فاسد است . » !
همسالان من ، فراموش نمیکنند که ... گفت : « زیر عمامهی ... داس و چکش است . » !
هدف من از یادآوری این گفتههای روحآزار این است که درس بگیریم و دوباره کسی را مظلـوم نکنیـم . گفتـهاند : « مؤمن از یک سوراخ ، دو بار گزیده نمیشود . » .
آفت کنونی انقلاب ، همین قضاوتهای جهالتآلود و دشمنخواسته است . در تعامل بشری ، در هر سطحی که باشد ، اگر از جادهی انصاف خارج شویم و عقل را کناری نهیم و سیرهی مهرورزی را فراموش کنیم ، یقیناً ، باز هم آتش مظلومیت را شعلهور کردهایم ! و « الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم ! » !
این « ملک » تنها به معنای « حکومت » نیست ! هیچ سَروَریای ، در هیچ سطحی ، با ظلم پایدار نیست ! پس بیاییم باور کنیم که همیشه روی لبهی تیز داوری راه میرویم و دو طرفمان پرتگاه جهنم است !
تکمله ـ این جملات را سال گذشته در وبلاگام صریر نوشتم ، اما باورم نمیشد به زودی باز هم خروج از اصول اولی اسلام را در بارهی یکی از شخصیتهای بزرگ نظام که به گفتهی امام ، رضوانالله تعالی علیه ، ناماش با نام انقلاب یکی است ، شاهد باشیم .
این روزها میشنویم : « آقای هاشمی ، میخواهد کابارهها را باز کند . » و « اگر هاشمی بیاید ، زنان به تنفروشی میافتند » و « او و فرزندان و حزباش ، فلان مقدار را چپاول کردهاند » و ... !
در این باره خوب است سری به سایتهایی مانند « خط ... » و « حرف ... » و ... بزنید ، البته اگر ایمیلی برای شما فرستاده نشده است !
برادران ! خواهران !
انصاف را چه کردهایم ؟ ایمان را کجا گذاشتهایم ؟ مسلمانیمان چه شد ؟ چرا کاری میکنیم که فردا صدها پشیمانی به بار آید ؟ اگر دیدگاه کسی را قبول نداریم ، با رعایت همهی اصول اخلاقی اسلام ، او را به نقد بکشیم ، نه اینکه با او کاری کنیم که کافر هم نمیکند ! پخش تصاویر و فیلم شنای دخـ... او از روی کدام دستور و فرمان اسلام است ؟ مونتاژ عکس فرزند او با رقاصههای انگلیسی مطابق کدام آیه یا حدیث صورت گرفته است ؟ ...
در این مدت شاهد بودیم ، از سوی افراد ، همهی تلاشهای انقلاب و نظام نادیده گرفته شد و زیر سؤال رفت ! این با کدامین دیدگاه امام و مقام معظم رهبری سازگار است ؟
گفته میشود : « ما میخواهیم دولت اسلامی تشکیل دهیم . » و « تلاشی دوباره برای ملیشدن صنعت نفت » !
عزیزان !
آیا به التزامات این سخنان توجهی کردهاید ؟ زبانام لال ، این سخنان یعنی حضرت امام ، قدس سره ، و مقام معظم رهبری ، روحی له الفداء ، نتوانسته است وظیفهی نظارتی خود را انجام دهد و در نتیجه ، دولتها ، دولت کفر شده بودند و نفت ، ملکِ طِلقِ برخی شده است و روز و شب ، چهرهی پیرمردان ، چروکیدهتر میشد و رنگ کودکان ، زردتر !
بارها خواستم ، در بارهی انتخابات و ... یادداشتی بنویسم ، اما مانده بودم چه بگویم ! بارها ، غصه ، در گلو ، سنگ راه شد ، بارها ، اشک ، گونه را خراشید ، بارها ، زبان به شِکوه آمد ، از این همه بیتقوایی ! بیتقوایی ؟ نه ! خروج از نخستین اصول اسلام !
دوستان !
مگر ما میخواهیم در انتخابات ، چـوب حـراج به انقلاب و سرمایههای آن بزنیم ؟ چرا در هر موضوع مهمی که اتفاق میافتد ، برای حذف یکی از ارکان انقلاب ، تلاش میکنیم ؟ این ، عاقلانه است ؟
در این مدت ، سخنانی شنیدیم که برای کمتر از این آنها ، برخی ، به جرم تشویش اذهان عمومی و توهین به ... به زندان رفتند ! برخی گمان کردهاند ، شرط نامزد ریاستجمهوریبودن ، این است که آشکار یا پنهان ، صریح یا در پرده ، باز یا سربسته ، باید بر دولت پیشین تاخت و هر چه بر زبان میآید ، گفت ! سخنرانیهای آقای حسن عباسی را به یاد بیاورید که نزدیک دو سال است بر همه میتازد و جز مقام معظم رهبری ، همه را بیدین و بیغیرت میخواند ! فیلم « فقر و فحشا » را بنگرید ! فیلم « عدالت » را ببینید ! آیا این است چهرهی واقعی جامعهی ما ؟
من ، از شنیدن این سخنان و دیدن رفتار برخی از هواداران ، به درگاه ایزد تعالی ، استغفار میکنم .
|