بسم اللـه الرحمان الرحیم ( به نام ایزد گستردهمهر مهرورز )
[ یادداشت بیستم ]
چندی است که ترجمهای نو از قرآن حکیم ، منتشر شده است . مشخصات آن به شرح زیر است :
ترجمـهی قرآن حکیم ( و نکات نحوی آن ) ، اصغر برزی ، ویراستهی ودود برزی ، بنیاد قرآن ، 1 ج ، چ 1 ، 634 صفحهی وزیری ، تهران ، 1382 ، 40000 ریال
آن گونه که مترجم محترم نوشتهاند ، این ترجمه ، حاصل تلاشی هفت ساله ، آن هم روزی دوازده ساعت کار است . ایشان نوشتهاند :
در این ترجمه ، حدود دو درصد نکات تفسیری به کار رفته که خواننده را در درک و دریافت معنا کمک میکند ، ولی هر چه بوده ، داخل کروشه آمده تا ترجمه در امان ماند . قرآن کریم که سرشار از رموز تفکر است ، آدمیان را نیز به تأمل میخواند ، اما در محتوای وحیانی آن به قدری ظرایف نهفته است که ترجمهی کامل آن را ناممکن میگرداند .
در توضیح نوادر نحوی هم از قاعدهی خاصی پیروی نکردهام ، بلکه برخی نکات نحوی را که در حوصلهی صفحه بوده ، یادآور شدهام .
نقش بعضی از کلمات کتاب کریم معرکهی آرای نحویان است که ارائهی آنها را نیز ضروری نشمردهام . در این گونه موارد ، نظر رایج و تقریب به ذهن را در ج کردهام .
معروف است که میگویند ترجمه به دلبری همانند است که اگر زیبا باشد ، با وفا نباشد و اگر با وفا باشد ، زیبا نباشد ... به هر حال این قلم هم ناتوانی خویش را در انعکاس معانی قرآن ارائه داده است . بدون تردید در آینده دلبرانی زیباتر و باوفاتری در باغ ترجمه و سخنگستری پیدا خواهند شد ، ولی باید اذعان کرد که عمق عمیق مصحف شریف در کوزهی کوچک هیچ چشمی نمیگنجد ، وبا وجود اینکه زبان شیرین و توانای فارسی بهترین همدم جانی زبان عربی است ، باز اعجاز کریم ، از غیرتمندی ، عرصهی همسانی را برای دیگران تنگ میکند و خود را در ستیغ رفیع بلاغت و فصاحت مینشاند و هر جا که قدم قلم مترجمی به حریم کعبهی اعجازش نزدیک میشود ، برق غیرتاش آن را به وادی حیرت میکشاند .
آقای بهاءالدین خرمشاهی در بارهی این ترجمه نوشتهاند :
اما برسیم به کار کارستان شما که ترجمهی دقیق قرآن مجید همراه با روشنسازی نکات و مشکلات نحوی است ... چون یکایک و تمامی کلمات هر آیه را به دقت از نظر نحوی و بلاغی پژوهیدهاید ، لذا ترجمهای هم که به دست دادهاید بسیار دقیق و درست است و کمال امانت و مطابقهی معنایی با متن مقدس قرآن در آن رعایت شده است . در میان آثار قرآنپژوهی و ترجمههای قرآن کریم جای چنین اثری خالی بود .
برای آشنایی بیشتر ، بخشی از ترجمهی سورهی حمد را میآورم :
به نام خداوند بخشندهی مهربان ( 1 ) بسم : جار و مجرور ، متعلق به فعل محذوفِ ابتدأ ( شروع میکنم ) یا اِستعینوا ( کمک بخواهید ) . اللـه : مضافإلیه . الرحمان : صفت اللـه . الرحیم : صفت دوم اللـه .
ستایش خداوند را که پروردگار جهانیان است . ( 2 ) الحمد : مبتدا . لله : جار و مجرور . رب : صفت اللـه . العالمین : مضافإلیه . علامت جرّ آن ( یاء ) و حرف ( نون ) عوض از تنوین در مفرد آن ( عالم ) است .
بررسی این ترجمه ، زمان مناسبی را میطلبد ، اما در اینجا لازم است به این نکته اشاره کنم که ای کاش بحثهای نحوی ، در پاورقی و یا ... آورده میشد . همراهکردن ترجمه با مطالب نحوی ، سبب سردر گمی میشود .
نیز نکات نحوی ناقص است . مثلاً نوشتهاند : « العالمین : مضافإلیه . » ، ولی ننوشتهاند مضاف آن چیست .
پیشنهاد این جانب این است که مانند یکی از نویسندهگان عرب ، نکات نحوی ، به طور کامل ، در زیر خود آیهها آورده شود . این کار از نظر آموزشی هم مناسبتر است .
|
[ یادداشت نوزدهم ]
بسم الله الرحمان الرحیم .
امام سجـاد ، علیـه السـلام ، خطاب به حضرت زینب ، سلام الله علیها ، گفت : « و انت ـ بحمدالله ـ عالمة غیرالمعلَّمة ، فهمة غیرالمفهَّمة . » .
او ، پیش از حادثهی کربلا ، دین اسلام را به مردم میآموخت و قرآن را تفسیر میکرد تا اسلام اصیل بماند . هر که او را میدید ، گمان میکرد علی را دیده است و بدین سان حضرت وصی ، علیه السلام ، را زنده نگه داشت ! حادثهی دلخراش کربلا که پیش آمد ، محیط کاروان را آنچنان آرام ساخت تا امام حسین ، علیه السلام ، بدون دغدغه ، رسالت خود را انجام داد ! آن گاه که امام سجاد ، علیه السلام ، زخمی شد و دیگر توان جنگ نداشت ، از او پرستاری کرد تا امامت بماند ! آن گاه که یزیدیان ، به ظاهر پیروز شدند ، کاروان حسینی را آن گونه سرپرستی کرد که سبب شکست یزید در صحنهی پس از کارزار شد ! از امام زخمبرداشته از شمشیرها و تیرهای یزیدیان ، در برابر یزید ، محافظت کرد و نگذاشت آسیبی دیگر به او برسد و باز نشان داد که او محافظ امامت است .
او ، به دنیا آمده بود تا خود را برای تداوم امامت و حفظ امام فدا کند ، و چه خوب هم از عهدهی این وظیفه بر آمد !
این روز را روز پرستار نامیدهاند تا بگویند ، پرستار نمونه ، پرستاری است که از خود میگذرد تا انسانی را جان دهد ، و این کار او ، کمتر از اجر شهید نیست .
سالزاد مبارک حضرت زینب ، سلامالله علیها ، را تبریک میگویم .
|
[ یادداشت هجدهم ]
بسم الله الرحمان الرحیم .
صعود پر افتخار تیم ملی فوتبال جمهوری اسلامی ایران را به جام جهانی آلمان ، تبریک میگویم . ایزد تبارک و تعالی را بر این نعمت شاکریم .
به امید پیروزی دیگر .
در شادیها ، نشان دهیم ما ملتی فهیم هستیم .
|
[ یادداشت هفدهم ]
بسم اللـه الرحمان الرحیم ( به نام ایزد گستردهمهر مهرورز )
یکی از کسانی که اخیراً به ترجمهی قرآن کریم اقدام کرده است ، جناب آقای بهرامپور است . ایشان ، مدتها است که جلسات تفسیر دارد و گاهی هم در شبکهی پنجم سیما ، در دقایقی کوتاه ، تفسیر میگوید .
برای آشنایی بیشتر با ترجمهی وی ، گزیدهی نوشتهی ایشان را در بارهی ترجمهشان نقل میکنم .
انگیزهی ترجمه
... ترجمهی روان و روشن قرآن ، مقدمهی ورود به معارف قرآن است . ترجمهی قرآن به ما کمک میکند که با مراجعهی تفاسیر فارسی ، شرح آیات و تفسیر اجمالی آن را به آسانی درک کنیم .از این رو بر آن شدیم که ضمن تألیف تفسیر نسیم حیات ، ترجمهای روان و گویا از قرآن کریم در اختیار علاقهمندان قرار دهیم و راه را برای فهم بیشتر قرآن هموار سازیم ...
روش ترجمه
در ترجمه باید هدف آیات را مورد توجه قرار داد و با دقت در نکات ادبی زبان عربی و فارسی و با شناخت عبارات معادل فارسی که منظور آیه را برساند ، آیات را ترجمه کرد . .. ما نیز مانند همهی مترجمان قرآن این قواعد را رعایت کردهایم ، لکن چیزی که هست ترجمهی قرآن هر چه قدر هم روان باشد ، خالی از ابهام و پیچیدهگی نیست و احتیاج به توضیح دارد . برای کمکردن ابهامها و رفع پیچیدهگیهای لفظی و معنوی عبارات ترجمه ، از خوانندهگان اصلی این ترجمهی قرآن استفادهی شایانی کردیم . به این صورت که ترجمه را پس از ویراستاری کامل و بررسیهای مجدد در اختیار گروههای تحصیلی متفاوت - از افراد عادی گرفته تا افراد دارای تحصیلات حوزوی و دانشگاهی _ قرار دادیم که بخوانند و نظر بدهند ... در نهایت با توجه به نظرات آنها ، از عبارات این ترجمه ، رفع ابهام شد و به وسیلهی معادلهای فارسی و پرانتزهای روشنگر ، به ترجمهی روانتر درست دست یافتیم ...
آقای بهرامپور ، در ادامهی نوشتارشان ، به این پرسش پاسخ دادهاند که « از میان ترجمههای قرآن ،کدام مطمئنتر است ؟ » . او معتقد است ، پاسخ این پرسش دشوار است ؛ زیرا ، مترجمان ، عموم آیات را خوب ترجمه کردهاند . راهی که او پیشنهاد می کند این است که باید ترجمهی آیات پیچیده را مقایسه کنیم تا بتوانیم ترجمهی مطمئن را بشناسیم . آنگاه برای نمونه ، هجده آیه را میآورد و اشکال ترجمههای آنها را بررسی میکند .
ویژهگی این ترجمه در این است که معنای برخی از واژهگان قرآن را در هر صفحه آورده است .
برای آشنایی با ترجمهی ایشان ، ترجمهی سورهی حمد را میآوریم :
به نام خداوند هستیبخش مهربان . ستایش خدای را که پروردهگار جهانیان است . آن هستیبخش مهربان . صاحب روز جزا . [ بارالها ! ] تنها تو رامیپرستیم و تنها از تو یاری میجوییم . ما را به راه راست هدایت فرما ! راه آنان که موهبتشان دادی ، نه راه غضبشدهگان و نه گمراهان
نامبرده ، " الرحمان " را " هستیبخش " ترجمه کرده است .
نکتهای را که در اینجا مناسب است بنویسم ، غلط بزرگی است که در ترجمهی آیهی پایانی رخ داده است . واژهی " راه " را پیش از " غصبشدهگان " نباید آورد ؛ زیرا ، " غیر " صفت " الذین " است و نه " صراط " .
تذکر ـ رسمالخط مطالب نقلشده ، از این جانب است . در نوشتهی ایشان ، اشتباهات دستور زبانی نیز وجود دارد که فعلا نمیخواهم به آنها بپردازم .
|
بسم الله الرحمان الرحیم .
[ یادداشت شانزدهم ]
... سال شصت و هشت ... خرداد شصت و هشت ... حال و هوای ایران و دلهای آزادیخواهان جهان ، قابل وصف نبود ... « عبد صالح » میخواست پرواز کند و در ملکوت بیارامد ... همه میخواستند او را در دنیا نگه دارند ... آخر، طاقت دوری او را نداشتند ... آخر ، او ، جانشان بود ... جلسات دعا و توسل در همه جا بر قرار شد تا بلکه او را در کنار خود داشته باشند ، اما ایزد تبارک و تعالی نیز مشتاق او بود ... کروبیان حال و هوای دیگری داشتند ... چند روزی بود که آنجا را میآراستند ... چه کسی میخواهد بیاید ؟ ... فردی که نفْس مطمئن است ... فردی که ضمیری آرام دارد ... فردی که به رحمت خاص ایزد امید دارد ... روحالله میآید ... فرشتهگان زیادی به پیشواز آمدند ... او آمد ... او آمد ... آب زنید راه را زین که نگار میرسد ... اشکهای کوچک و بزرگ آدمیان بدرقه کردند ... او رفت ... او رفت ... یا ایتها النفس المطمئة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة ...
اماما ! ما بر همان عهدیم که بستیم . عزیزا ! تو ، در این دنیا آزادیمان دادی ، آن جا هم از قفس آتشین دوری از ایزد ، آزادمان کن !
سلامالله علیه یوم ولد و یوم ارتحل و یوم یبعث حیاً
|
[ یادداشت دوازدهم ]
مامنامه
پارسیشدهای
از
« التعریفبوجوبحقالوالدین »
[ بخش دوم ]
ای فرزندم! بدان که خداوند جلّجلاله، نیاز تو به پدر و مادر را میدانست، لذا برای تو در نزد آنان، چنان منزلتی را قرار داد که به سفارشی ـ زبانی و کتبی ـ دربارهات نیازی نشد و از طرف دیگر بینیازی آن دو به تو را میدید، لذا در بارهی آن دو، به تو سفارش مؤکّد کرد.
در حدیثی، برای ما چنین نقل شده است:
زیدبن علیّبن الحسین ، علیهمالسلام ، قال لولده یحیی: « یابُنَی! إنّالله تعالی لمْ یرضک لی فأوصاک بی و رضینی لک فلمْ یوصنی بک » ؛ زیدبن علی بن حسین ، علیهمالسلام ، به فرزندش، یحیی، گفت: « ای پسرکم! ایزد تعالی، تو را برای من اهلِ وفا قرار نداده ، پس دربارهی من به تو سفارش کرده است و چون مرا برای تو اهلِ مهر و عطوفت قرار داده ، پس در بارهات، به من سفارش نکرده است. » . [ عیون الأخبار دینوری، ج3، ص105 ]
پسرم! - که خداوند موفّقات دارد!- فرق بین این دو رتبه را بشناس و با عقلات تفاوت بین این دو منزلت را درک کن، که وجوب حق والدین را مییابی.
آنگاه به عقلات و بدیهی بودن و جوب شکر منعم رجوع کن و بنگر آیا از افراد بشر کسی هست که نعمتاش برتو، از پدر و مادرت، بیشتر و سپاس و نیکی تو برای آن دو مقدّمتر باشد!
بدان! که سپاسگزاری، تنها، اعتراف به نعمت نیست، بلکه آن، اعتراف به نعمتِ همراه با تعظیمِ نعمت دهنده است.
حال، اگر به خود اجازه میدهی که حق آن دو را پایمال کنی و در ادای حقّشان کوتاهی ورزی، آیا میپسندی که فرزندت همان کند که تو با پدر و مادرت کردی؟!
آیا به تو، این سخن رسولالله ، صلی الله وعلیه وآله ، نرسیده است که:
« برّوا آباءکم تبرّکم أبناؤکم! و عفّوا تعفّ نساؤکم! پدران خود را گرامی بدارید، پسرانتان شما را گرامی میدارند! عفّت ورزید، زنانتان نیز عفت خواهند ورزید. [خصال صدوق، ص44، بابالإثنین، ح75 ]
پسرکم! آیاتی را که ایزد یادت داده، بخوان! و در کتاب تبیان ایزدی تأمّل کن! [ببین و بفهم که چهگونه] ایزد، سبحانه و تعالی [اطاعت] والدین را قرین [اطاعت] خویش ، و یاد آن دو را به دنبال یاد خود آورده و سپاس از آن دو را تابعی از سپاسگزاری نسبت به خودش قرار داده است!
ایزد، سبحانه، فرموده:
« و وصیّنا الإنسانَ بوالدیه حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً علی و هنٍ و فِصالُه فی عامین أنِاشْکُرْلی ولوالدیک إلی المصیر» ؛ و آدمی را دربارهی پدر و مادرش سفارش کردیم ـ مادرش او را با ضعف روز افزون باردار بود [و شیر دادن] و از شیر گرفتن او، دو سال است ـ که برای من و پدر و مادرت سپاس بگزار! بازگشت [همه] تنها به سوی من است. [31(لقمان):14 ]
آنگاه تو را به رأفت نسبت به آن دو و دلْ سوزی بر آن دو و فروتنی در برابر آن دو ، امر کرد و تو را خبر داد که او، پیشتر نیز به این مطالب فرمان داده و در مقتضای حکم خود آن را واجب کرده و آن را همْپای توحید و کنار لزوم عبادت شدناش قرار داده است.
ایزد تعالی فرموده است:
« وقضی ربُّک ألاّ تعبدوا إلاّ إیّاه و بالوالدین إحساناً إمّا یَبْلُغَنَّ عندک الکِبَرَ أحدُهما أو کِلاهما فلا تقل لهما أُفٍ ولا تَنْهَرْهما و قلْ لهما قولاً کریما . واخْفِضْ لهما جناحَالذلّ من الرحمة و قلْ ربِّ ارْحَمْهما کما رَبَّیانی صغیراً » ؛ و پروردگار تو، حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود احسان کنید! اگر یکی از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردهگی رسیدند به آن دو اُف ( = از دست شما خسته شدهام ) مگو و به آن دو پرخاش مکن و با آن دو سخنی شایسته بگو! و از سر مهربانی، بال فروتنی برای آن دو بگستر و بگو: « پروردگارا! آن دو را رحمت کن چنان که مرا در خُردی ( با همهی زحمتی که من برای آن دو داشتم ، با مهربانی ) پروردند! » .
انسـان بصیر و آشنـای بـا زبـان عـربی، از فحـوای این قسمت از سخـن ایزدِ سبحـان که « فلاتقل لهما أُف » میفهمد که او با این کلام، از هر ناراحتی بیش از آن نهی کرده است. اگر زشتی کاری، از اُف گفتن کمتر بود، به یقین، خداوند، آن را برای نهی کردن در کلاماش میآورد تا از فحوای خطاب، از روی عادت اهل زبان در فصاحت و بلاغت، دانسته شود که یاد کردن از موضوع کوچکتر و کمتر ، به دلیل اختصاص به همان مورد نیست، بلکه آن و بالاتر از آن را هم شامل میشود.
[به عبارت دیگر] برای مبالغه کردن در نهی از هر کار پلیدی، کمترین چیز را نفی میکنند. مثلاً اگر گویندهای بگوید: « حبهای از مالات را ضایع نکن! » ، میفهمیم که او از تضییع مال، چهکم و چه زیاد، نهی کرده است و این که « حبهای از مال » را آورده، برای مبالغه و تأکید در نهی از ضایع کردن بیش از آن مقدار است.
روایت شده است که:
أنَّ الإمامالصادق ، علیهالسلام ، سُئل عن هذهالآیة. فقیل [له]: ماهذا الإحسان فی قوله تعالی « و بالوالدین إحساناً » ؟ فقال: هو أنْ تُحْسِنَ صحبتهما و لا تکلّفهما أنْ یسألاکَ ممّا یحتاجان إلیه شیئاً و إنْکانا مستغنیین. ألیسالله تعالی یقول: « لن تنالوا البِّر حتّی تنفقوا ممّا تحبّون » ؟
قیل له: فقوله تعالی « إمّا یَبْلُغَنَّ عندک الکبر أحدُهما أوکلاهما فقُلْ لهما أُفٍّ ولا تنهرهما » ؟
قال: « إنْ ضرباک » .
ثم قال [علیهالسلام]:« لوعلمالله تعالی شیئاً أدنی من أفٍّ، لنهی عنه. وأدنی العقوق أن یَنْظُرَالرجل إلی والدیه فیحدّالنظر إلیهما . » .
قیـل: فقـولـه تعالی: « و قلْ لهما قولاً کریما » ؟ قال: « یقول: "غفرالله لکما" فذالک قول کریم . » .
قیل: فقوله تعالی: « واخفضْ لهما جناحَالذلِّ من الرحمة » ؟ فقال: لاتمْلأْ عینیکَ من النظر إلیهما إلاّ برحمةٍ و رقّةٍ! و لاترفع صوتک فوق صوتهما!ولایدک فوق أیدیهما! و لا تتقدّم قدّامهما! و قل: « رب ارحمهما کما ربّیانی صغیراً » !
از امام صادقعلیهالسلام پرسیده شد: معنای احسان در این سخن ایزد تعالی « و بالوالدین إحساناً» چیست ؟حضرت فرمود: آن احسان، این است که مصاحبت با آن دو را نیکو به جا آوری و به گونهای رفتار نکنی که مجبور شوند، آن چه را که احتیاج دارند، [بر زبان آورند] و از تو بخواهند [بلکه آن هنگام که احساس کردی که آنان به چیزی نیاز دارند، پیش از این که نیازشان را اعلام کنند، تو، حاجت شان را برآور] هر چند خودشان هم [از نظر مالی] بی نیاز باشند. آیا این ایزد نیست که میگوید: « به نیکوکاری نخواهید رسید مگر از آن چه دوست میدارید، بخشش کنید .» ؟
به ایشان عرض شد: پس معنای این سخن ایزد تعالی « إمّا یبلغنَّ عندک الکِبَر أحدُهما أوْ کلاهما فلاتقلْ لهما أُفٍّ و لا تنهرْهما» چیست؟ حضرت فرمود: « هرچند تو را کتک زده باشند. » .
سپس حضرت فرمود: اگر خداوند چیزی را کمتر از « اُف » میدانست، همانا، آن را نهی میکرد. کمترین درجه عاق شدن، این است که مرد به پدر و مادرش بنگرد، ولی خیره و با تندی. » .
به ایشان عرض شد: معنای این سخن ایزد تعالی « وقلْ لهما قولاً کریماً» چیست؟ حضرت فرمود: این است که فرزند بگوید: « غفرالله لکما » . قول کریم، این سخن است .
به ایشان عرض شد: معنای این سخن ایزد تعالی « واخفض لهما جناحَ الذلّ منالرحمة » چیست؟ حضرت فرمود: منظور این است که به آن دونگاه نشود، مگر نگاه رحمت و دلْسوزی، و این که صدایت را بلندتر از صدای آن دو نکنی، و این که دستات را مقدّم بر دست آنان نداری و جلوتر از آنان حرکت نکنی، و این که بگویی: « ربِّ ارحمهما کما ربّیانی صغیراً » .
|
[ یادداشت نهم ]
بسم الله الرحمان الرحیم .
قال الإمام الرضا ، علیه السلام : « لیس العبادة کثرة الصلاة و الصوم ! إنما العبادة التفکر فی أمرالله عز و جل . » .
قال سماحة آیةالله الجوادی الآملی فی کتاب علی بن موسی الرضاعلیه السلام و الفلسفة الإلهیة حول هذا الحدیث :
لأن التفکر فی أمر المعبود هو الذی یستتبع العبادة العملیة له . و لیس العمل التابع کالعلم المتبوع ؛ لأنه الأصل و العمل فرعه ، و لأنه الشجرة الطوبی و العبادة البدنیة ثمرها . حیث قال [ الرضا ] علیه السلام : « إن العلم حیاةالقلوب من الجهل ، و ضیاءالأبصار من الظلمة ، و قوةالأبدان من الضعف ، یبلغ بالعبد منازلالأخیار و مجالسالأبرار و الدرجات العلی فی الدنیا و الآخرة . الذِکْر فیه یعدل بالصیام و مدارسته بالقیام ، به یطاع الرب و یعبد ، و به توصل الأرحام ، و به یعرف الحلال من الحرام . العلم أمام العمل ، و العمل تابعه . یلهم به السعداء و یحرمه الأشقیاء . فطوبی لمن لمیحرمه الله منه حظه . » .
و ذالک لأن أصل المرء لُبُّه ، و العلم هو الموجب لأنیصیر الإنسان لبیباً . فأصل الإنسـان هـو العلـم الـذی لابـد و أنیصـل إلیـه ؛ فهـو ( أی العلـم ) کمـا قـالـه علیه السلام « ضالّةالمؤمن » و تلک الضالّة إنما هی فی ریاض الولایة . فعلی المؤمن أنیرتع فیها حتی یجد ضالّته ...
و المراد من العلم البالغ هذا الشأو القاضی هو العلم بالله و أسمائه الحسنی و ملائکته و کتبه و رسله و أنه هو الأول و الآخر و الظاهر و الباطن و أن له الحکم و أن إلیه المصیر . وما خلا ذالک فضل ؛ لأن العلم إنما هو آیة محکمة أو فریضة عادلة أو سنة قائمة ...
ثم إن التفکر فی أمر الله تعالی ... إنما یتمّ بمعرفة آیاته النفسیة و غیرها ، عدا ما للأوحدی من أولیائه الذین یعرفونه تعالی به تعالی و یعرفون غیره به ... حیث قال : « من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر ... و أفضل العقل معرفة الإنسان نفسه . » . فالتفکر فی أمرالله بمعرفة آیاته النفسیة أفضل من التفکر فیه بمعرفة غیرها و التعبد بذالک أفضل من التعبد بهذا ...
ثم إن التفکر قدیصحبه الظن و الوهم و قدینتهی إلی ذروةالیقین . و لااعتداد بالظن فی المعارف الإلهیة ؛ لأنه لایغنی من الحق شیئاً ؛ إذ یصاحبه الجهل و هو مانع عن الیقین المعتبر فی العقائد ... [ ص 7 ـ 12 ]
عظم الله أجورنا و أجورکم بمصابنا بمولانا علی بن موسی الرضا علیه السلام
|
[ یاداشت هشتم ]
بسم الله الرحمان الرحیم .
سالگرد رحلت کاملترین انسان ، دلسوزترین به مردمان ، خاتم پیامبران ، صلی الله علیه و آله و سلم ، و سالگرد شهادت سبط اکبرش امام حسن مجتبی ، علیه آلاف التحیة و الثناء ، را تعزیت میگویم .
متأسفانه به جای اینکه از این ایام ، برای گسترش معارف نبوی و ولوی استفاده شود ، مداحان بیسواد و گردانندهگان نادان ، دلخوش ایناند که از شنوندهگان خود چند قطره اشکی گرفتهاند ، و چون اشکریختن را هدف اصلی میشمرند ، هرکدام بر واقعهی جانگداز کربلا ، داستانی میافزایند تا اشکی بیشتر گیرند ! ثمرهی تلاش آنان ، جز تحریف چند بارهی عاشورا نیست .
در اینجـا نمیخواهـم آفتهای روضهخوانی را شناسایی و بازگو کنم ، اما برای نمونه ، میگویم ، در روضهها برای تشنهشهیدشدن امام حسین ، علیه السلام ، اظهار ناراحتی میشود ، ولی کسی روضه نمیخواند که چرا امام را شهید کردند ؟
درست است که این امور دل انسان را به درد میآورد و اشک را سرازیر میکند ـ و باید هم اشک ریخت ـ ولی چرا هدف این شهـادتها فراموش میشود ؟ چرا از این موقعیت ، برای گسترش فرهنگ حسینی که همان اسلام اصیل است ، استفاده نمیشود ؟ چرا اوضاع طوری شده است که در برخی از مراسم ، از یک روحانی باسواد دعوت نمیشود و اگر هم دعوت شود ، چون صدای خوبی ندارد ، از سخنان او استقبالی نمیشود ؟ امام حسین ، علیه السلام ، و یاران باصفای او شهید شدند تا تنها ما گریه کنیم یا خواستند با این کار خود اسلام محمدی را زنده نگه دارند و گسترش دهند ؟ معنای این گفتهی حضرت رسول ، صلی الله علیه و آله ، « حسین منی و انا من حسین » چیست ؟ آیا معنایی جز این دارد که دین من ، به سبب او است که هنوز هست و خواهد بود ؟
بیاییم اینک که به لطف ایزدی و عنایت حضرت مهدی ، عجل الله تعالی فرجه الشریف ، و رهبری الهی امام خمینی ، رضوانالله علیه ، شیعه ، انتقام کوچکی از یزیدیان گرفته است و فرصتی فراهم آمده تا شیعه سر بلند کند ، به خاطر همانان که این مراسم را برگـزار میکنیم ، هدفشان را بشناسیم و از این زمانها و مکانها ، برای گسترش دینشان ، بهره ببریم .
|
[ یادداشت هفتم ]
بسم الله الرحمان الرحیم .
بر اساس روایات صحیحِ فراوان ، گریـاندن و گریستن برای سالار شهیدان ، ثوابی زیاد دارد ، اما باید دانست فرهنگ عزاداری، با همهی ابعاد و دامنهاش ، در اسلام اصیل ، تنها ، به عنوان طریقی مقدس و وسیلهای برای تثبیت حقایق و معارف دینی ، و در نهایت ، رسیدن به قرب الهی است ؛ یعنی ، عزاداری ، ذاتاً ، هدف و غایت نیست . از این رو اگر این اشک و آه ، فریاد و فغان ، سینهکوبیدن و زنجیرزدن ، هدف و جهتی راستین را تعقیب نکند و انسان را در مسیر درست هدایت الهی و تبعیت از اهلبیت ، علیهم السلام ، سوق ندهد ، بلکه بر خلاف خواستهی سیدالشهداء ، علیه السلام ، باشد ، جز خستگی مفرط و زحمت مهلک ، چیزی را به دنبال ندارد و نه تنها اجر و ثوابی برای آن نیست که چه بسا زجر و عقوبتی را در پی دارد ، همـان گونه که گاهی تلاوت قرآن ، موجب خسارت ، و روزه ، جز تحمل گرسنگی و تشنگی ، بهرهای در پی ندارد . از رو بایسته است که در همهی شئون عزاداری ، درایت و دقت لازم را به کار گرفت . همهی کسانی که به نحوی در این امر خطیر شرکت دارند ، مخصوصاً افرادی که در جهتدادن به عزاداری سهمی دارند ، از واعظان و خطیبان و ... گرفته تا سوگسرایان و ... ، باید با شناخت هدف نهایی ، عزا و سوگ را همساز با آن مقصد غایی ، کنند .
پس بیاییم آنگونه عزاداری کنیم که مطلوب حضرات معصوم ، علیهم السلام ، باشد .
تذکـر ـ این نوشتـه ، پیش از این در وبلاگ دیگـرم بـه نـام « صریر » آورده شده بود .
|
[ یادداشت ششم ]
بسم الله الرحمان الرحیم .
اینکه چهارده کنگره از کنگرههای قصر ظلم خراب شد به نظر شما نمیآید که یعنی در قرن چهاردهم این کار میشود یا چهارده قرن بعد این کار میشود ؟ به نظر شاید بیاید این ، محتمل هست که این بنای ظلم شاهنشاهی بعد از چهارده قرن از بین میرود ، و بحمدالله رفت از بین . بتها ، همه ، به رو افتادند . این بتها هم خواهند از بین رفت ، حالا چه بتهایی که تراشیده بودند از سنگ یا بتهایی که خود ملتها یا بعضی از ملتها میتراشند با آدم . اینها ، همه ، رفتنی است منتها ما حوصلهمان کم است .
امام خمینی ، رضوانالله تعالی علیه ( 9 / 9 / 1364 )
سالروز دوازدهم فروردین ، روز نابودی رژیم دوهزار و پانصد سالهی شاهنشاهی و استقرار جمهوری اسلامی ایران را تبریک میگویم . إن شاء الله ، روز به روز بر موفقیتهای جمهوری اسلامی افزوده شود .
اهداف انقلاب را فراموش نکنیم !
ملتمس دعا
|