سفارش تبلیغ
صبا ویژن
انتظار فرج از نیمه‏ی خرداد کشم ... (شنبه 84/3/14 ساعت 10:52 صبح)

بسم الله الرحمان الرحیم .

[ یادداشت شانزدهم ]‌

... سال شصت و هشت ... خرداد شصت و هشت ... حال و هوای ایران و دل‌های آزادیخواهان جهان ، قابل وصف نبود ... « عبد صالح »‌ می‌خواست پرواز کند و در ملکوت بیارامد ...  همه می‌خواستند او را در دنیا نگه دارند ... آخر، طاقت دوری او را نداشتند ... آخر ، او ، جان‌شان بود ... جلسات دعا و توسل در همه جا بر قرار شد تا بلکه او را در کنار خود داشته باشند ، اما ایزد تبارک و تعالی نیز مشتاق او بود ... کروبیان حال و هوای دیگری داشتند ... چند روزی بود که آن‌جا را می‌آراستند ... چه کسی می‌خواهد بیاید ؟ ... فردی که نفْس مطمئن است ... فردی که ضمیری آرام دارد ... فردی که به رحمت خاص ایزد امید دارد ... روح‌الله می‌آید ... فرشته‌گان زیادی به پیشواز آمدند ... او آمد ... او آمد ... آب زنید راه را زین که نگار می‌رسد ... اشک‌های کوچک و بزرگ آدمیان بدرقه  کردند ... او رفت ... او رفت ... یا ایتها النفس المطمئة ارجعی الی ربک راضیة مرضیة ...

اماما ! ما بر همان عهدیم که بستیم . عزیزا ! تو ، در این دنیا آزاد‌ی‌مان دادی ، آن ‌جا هم از قفس آتشین دوری از ایزد ، آزادمان کن !

سلام‌الله علیه یوم ولد و یوم ارتحل و یوم یبعث حیاً





مام‏نامه 2 (پنج شنبه 84/2/29 ساعت 11:53 عصر)

[ یادداشت دوازدهم ]

مام‏نامه

پارسی‌شده‌ای

از

« التعریف‏بوجوب‏حق‏الوالدین »

[ بخش دوم ]

ای فرزندم! بدان که خداوند جلّ‏جلاله، نیاز تو به پدر و مادر را می‏دانست، لذا برای تو در نزد آنان، چنان منزلتی را قرار داد که به سفارشی ـ زبانی و کتبی ـ درباره‏ات نیازی نشد و از طرف دیگر بی‏نیازی آن دو به تو را می‏دید، لذا در باره‏ی آن دو، به تو سفارش مؤکّد کرد.

 در حدیثی، برای ما چنین نقل شده است:

 زیدبن علیّ‏بن الحسین‏ ، علیهم‏السلام ، قال لولده یحیی: « یابُنَی! إنّ‏الله تعالی لمْ یرضک لی فأوصاک بی و رضینی لک فلمْ یوصنی بک » ؛ زیدبن علی بن حسین‏ ، علیهم‏السلام ، به فرزندش، یحیی، گفت: « ای پسرکم! ایزد تعالی، تو را برای من اهلِ وفا قرار نداده ، پس درباره‏ی من به تو سفارش کرده است و چون مرا برای تو اهلِ مهر و عطوفت قرار داده ، پس در باره‏ات، به من سفارش نکرده است. » . [ عیون الأخبار دینوری، ج3، ص105 ]

 پسرم! - که خداوند موفّق‏ات دارد!- فرق بین این دو رتبه را بشناس و با عقل‏ات تفاوت بین این دو منزلت را درک کن، که وجوب حق والدین را می‏یابی.

 آن‏گاه به عقل‏ات و بدیهی بودن و جوب شکر منعم رجوع کن و بنگر آیا از افراد بشر کسی هست که نعمت‏اش برتو، از پدر و مادرت، بیش‏تر و سپاس و نیکی تو برای آن دو مقدّم‏تر باشد!

 بدان! که سپاس‏گزاری، تنها، اعتراف به نعمت نیست، بلکه آن، اعتراف به نعمتِ همراه با تعظیمِ نعمت دهنده است.

 حال، اگر به خود اجازه می‏دهی که حق آن دو را پایمال کنی و در ادای حقّ‏شان کوتاهی ورزی، آیا می‏پسندی که فرزندت همان کند که تو با پدر و مادرت کردی؟!

 آیا به تو، این سخن رسول‏الله ، ‏صلی الله وعلیه وآله ، نرسیده است که:

« برّوا آباءکم تبرّکم أبناؤکم! و عفّوا تعفّ نساؤکم! پدران خود را گرامی بدارید، پسران‏تان شما را گرامی می‏دارند! عفّت ورزید، زنان‏تان نیز عفت خواهند ورزید. [خصال صدوق، ص44، باب‏الإثنین، ح75 ]

 پسرکم! آیاتی را که ایزد یادت داده، بخوان! و در کتاب تبیان ایزدی تأمّل کن! [ببین و بفهم که چه‏گونه] ایزد، سبحانه و تعالی [اطاعت] والدین را قرین [اطاعت] خویش ، و یاد آن دو را به دنبال یاد خود آورده و سپاس از آن دو را تابعی از سپاس‏گزاری نسبت به خودش قرار داده است!

 ایزد، سبحانه، فرموده:

« و وصیّنا الإنسانَ بوالدیه حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً علی و هنٍ و فِصالُه فی عامین أنِ‏اشْکُرْلی ولوالدیک إلی المصیر» ؛ و آدمی را درباره‏ی پدر و مادرش سفارش کردیم ـ مادرش او را با ضعف روز افزون باردار بود [و شیر دادن] و از شیر گرفتن او، دو سال است ـ که برای من و پدر و مادرت سپاس بگزار! بازگشت [همه] تنها به سوی من است. [31(لقمان):14 ]

 آن‏گاه تو را به رأفت نسبت به آن دو و دلْ سوزی بر آن دو و فروتنی در برابر آن دو ، امر کرد و تو را خبر داد که او، پیش‏تر نیز به این مطالب فرمان داده و در مقتضای حکم خود آن را واجب کرده و آن را همْ‌پای توحید و کنار لزوم عبادت شدن‏اش قرار داده است.

 ایزد تعالی فرموده است:

 « وقضی ربُّک ألاّ تعبدوا إلاّ إیّاه و بالوالدین إحساناً إمّا یَبْلُغَنَّ عندک الکِبَرَ أحدُهما أو کِلاهما فلا تقل لهما أُفٍ ولا تَنْهَرْهما و قلْ لهما قولاً کریما . واخْفِضْ لهما جناحَ‏الذلّ من الرحمة و قلْ ربِّ ارْحَمْهما کما رَبَّیانی صغیراً » ؛ و پروردگار تو، حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود احسان کنید! اگر یکی از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سال‌خورده‏گی رسیدند به آن دو اُف ( = از دست شما خسته شده‌ام ) مگو و به آن دو پرخاش مکن و با آن دو سخنی شایسته بگو! و از سر مهربانی، بال فروتنی برای آن دو بگستر و بگو: « پروردگارا! آن دو را رحمت کن چنان که مرا در خُردی ( با همه‌ی زحمتی که من برای آن دو داشتم ،‌ با مهربانی ) پروردند! » .

 انسـان بصیر و آشنـای بـا زبـان عـربی، از فحـوای این قسمت از سخـن ایزدِ سبحـان که « فلاتقل لهما أُف » می‏فهمد که او با این کلام، از هر ناراحتی بیش از آن نهی کرده است. اگر زشتی کاری، از اُف گفتن کم‏تر بود، به یقین، خداوند، آن را برای نهی کردن در کلام‏اش می‏آورد تا از فحوای خطاب، از روی عادت اهل زبان در فصاحت و بلاغت، دانسته شود که یاد کردن از موضوع کوچک‌تر و کم‏تر ، به دلیل اختصاص به همان مورد نیست، بلکه آن و بالاتر از آن را هم شامل می‏شود.

 [به عبارت دیگر] برای مبالغه کردن در نهی از هر کار پلیدی، کم‏ترین چیز را نفی می‏کنند. مثلاً اگر گوینده‏ای بگوید: « حبه‏ای از مال‏ات را ضایع نکن! » ، می‏فهمیم که او از تضییع مال، چه‏کم و چه زیاد، نهی کرده است و این که « حبه‏ای از مال » را آورده، برای مبالغه و تأکید در نهی از ضایع کردن بیش از آن مقدار است.

 روایت شده است که:

 أنَّ الإمام‏الصادق‏ ، علیه‏السلام ، سُئل عن هذه‏الآیة. فقیل [له]: ماهذا الإحسان فی قوله تعالی « و بالوالدین إحساناً » ؟ فقال: هو أنْ تُحْسِنَ صحبتهما و لا تکلّفهما أنْ یسألاکَ ممّا یحتاجان إلیه شیئاً و إنْ‏کانا مستغنیین. ألیس‏الله تعالی یقول: « لن تنالوا البِّر حتّی تنفقوا ممّا تحبّون » ؟

قیل له: فقوله تعالی « إمّا یَبْلُغَنَّ عندک الکبر أحدُهما أوکلاهما فقُلْ لهما أُفٍّ ولا تنهرهما » ؟

 قال: « إنْ ضرباک » .

 ثم قال [علیه‏السلام]:« لوعلم‏الله تعالی شیئاً أدنی من أفٍّ، لنهی عنه. وأدنی العقوق           أن یَنْظُرَالرجل إلی والدیه فیحدّالنظر إلیهما . » .

 قیـل: فقـولـه تعالی: « و قلْ لهما قولاً کریما » ؟  قال: « یقول: "غفرالله لکما" فذالک قول کریم . » .

 قیل: فقوله تعالی:  « واخفضْ لهما جناحَ‏الذلِّ من الرحمة » ؟ فقال: لاتمْلأْ عینیکَ من النظر إلیهما إلاّ برحمةٍ و رقّةٍ! و لاترفع صوتک فوق صوتهما!ولایدک فوق أیدیهما! و لا تتقدّم قدّامهما! و قل: « رب ارحمهما کما ربّیانی صغیراً » !

از امام صادق‏علیه‏السلام پرسیده شد: معنای احسان در این سخن ایزد تعالی « و بالوالدین إحساناً» چیست ؟حضرت فرمود: آن احسان، این است که مصاحبت با آن دو را نیکو به جا آوری و به گونه‏ای رفتار نکنی که مجبور شوند، آن چه را که احتیاج دارند، [بر زبان آورند] و از تو بخواهند [بلکه آن هنگام که احساس کردی که آنان به چیزی نیاز دارند، پیش از این که نیازشان را اعلام کنند، تو، حاجت شان را برآور] هر چند خودشان هم [از نظر مالی] بی نیاز باشند. آیا این ایزد نیست که می‏گوید: « به نیکوکاری نخواهید رسید مگر از آن چه دوست می‏دارید، بخشش کنید .» ؟

 به ایشان عرض شد: پس معنای این سخن ایزد تعالی « إمّا یبلغنَّ عندک الکِبَر أحدُهما أوْ کلاهما فلاتقلْ لهما أُفٍّ و لا تنهرْهما» چیست؟ حضرت فرمود: « هرچند تو را کتک زده باشند. » .

 سپس حضرت فرمود:  اگر خداوند چیزی را کم‏تر از « اُف » می‏دانست، همانا، آن را نهی می‏کرد. کم‏ترین درجه عاق شدن، این است که مرد به پدر و مادرش بنگرد، ولی خیره و با تندی. » .

 به ایشان عرض شد: معنای این سخن ایزد تعالی « وقلْ لهما قولاً کریماً» چیست؟ حضرت فرمود: این است که فرزند بگوید: « غفرالله لکما » . قول کریم، این سخن است .

 به ایشان عرض شد: معنای این سخن ایزد تعالی « واخفض لهما جناحَ الذلّ من‏الرحمة » چیست؟ حضرت فرمود: منظور این است که به آن دونگاه نشود، مگر نگاه رحمت و دلْ‏سوزی، و این که صدایت را بلندتر از صدای آن دو نکنی، و این که دست‏ات را مقدّم بر دست آنان نداری و جلوتر از آنان حرکت نکنی، و این که بگویی: « ربِّ ارحمهما کما ربّیانی صغیراً » .

 

 





تعزیت سالگرد شهادت امام رضا ( ع ) (شنبه 84/1/20 ساعت 9:46 عصر)

[ یادداشت نهم ]

بسم الله الرحمان الرحیم .

قال الإمام الرضا ، علیه السلام : « لیس العبادة کثرة‌ الصلاة و الصوم ! إنما العبادة التفکر فی أمر‌الله عز و جل . » .

قال سماحة آیةالله الجوادی الآملی فی کتاب علی‌ بن موسی الرضاعلیه السلام و الفلسفة الإلهیة حول هذا الحدیث :‌

لأن التفکر فی أمر المعبود هو الذی یستتبع العبادة العملیة له . و لیس العمل التابع کالعلم المتبوع ؛ لأنه الأصل و العمل فرعه ، و لأنه الشجرة الطوبی و العبادة البدنیة ثمرها . حیث قال [ الرضا ] علیه السلام : « إن العلم حیاة‌القلوب من الجهل ، و ضیاءالأبصار من الظلمة ، و قوة‌الأبدان من الضعف ، یبلغ بالعبد منازل‌الأخیار و مجالس‌الأبرار و الدرجات العلی فی الدنیا و الآخرة . الذِکْر فیه یعدل بالصیام و مدارسته بالقیام ، به یطاع الرب و یعبد ، و به توصل الأرحام ، و به یعرف الحلال من الحرام . العلم أمام العمل ، و العمل تابعه . یلهم به السعداء و یحرمه الأشقیاء . فطوبی لمن لم‌یحرمه الله منه حظه . » .

و ذالک لأن أصل المرء لُبُّه ، و العلم هو الموجب لأن‌یصیر الإنسان لبیباً . فأصل الإنسـان هـو العلـم الـذی لابـد و أن‌یصـل إلیـه ؛ فهـو ( أی العلـم ) کمـا قـالـه علیه السلام « ضالّة‌المؤمن » و تلک الضالّة إنما هی فی ریاض الولایة . فعلی المؤمن أن‌یرتع فیها حتی یجد ضالّته ...

و المراد من العلم البالغ هذا الشأو القاضی هو العلم بالله و أسمائه الحسنی و ملائکته و کتبه و رسله و أنه هو الأول و الآخر و الظاهر و الباطن و أن له الحکم و أن إلیه المصیر . وما خلا ذالک فضل ؛ لأن العلم إنما هو آیة محکمة أو فریضة عادلة أو سنة قائمة ...

ثم إن التفکر فی أمر الله تعالی ... إنما یتمّ بمعرفة آیاته النفسیة و غیرها ، عدا ما للأوحدی من أولیائه الذین یعرفونه تعالی به تعالی و یعرفون غیره به ... حیث قال :‌ « من حاسب نفسه ربح و من غفل عنها خسر ... و أفضل العقل معرفة الإنسان نفسه . » . فالتفکر فی أمرالله بمعرفة آیاته النفسیة أفضل من التفکر فیه بمعرفة غیرها و التعبد بذالک أفضل من التعبد بهذا ...

ثم إن التفکر قدیصحبه الظن و الوهم و قدینتهی إلی ذروةالیقین . و لااعتداد بالظن فی المعارف الإلهیة ؛ لأنه لایغنی من الحق شیئاً ؛ إذ یصاحبه الجهل و هو مانع عن الیقین المعتبر فی العقائد ... [ ص 7 ـ 12 ]

عظم الله أجورنا و أجورکم بمصابنا بمولانا علی بن موسی الرضا علیه السلام





تعزیت سالگرد وفات حضرت رسول ( ص ) و شهادت سبط اکبرش ( ع ) (جمعه 84/1/19 ساعت 3:41 عصر)

[ یاداشت هشتم ]

بسم الله الرحمان الرحیم .

سالگرد رحلت کامل‌ترین انسان ،‌ دل‌سوزترین به مردمان ، خاتم پیامبران ، صلی الله علیه و آله و سلم ، و سالگرد شهادت سبط اکبرش امام حسن مجتبی ، علیه آلاف التحیة و الثناء ، را تعزیت می‌گویم .

متأسفانه به جای این‌که از این ایام ، برای گسترش معارف نبوی و ولوی استفاده شود ، مداحان بی‌سواد و گرداننده‌گان نادان ، دل‌خوش این‌اند که از شنونده‌گان خود چند قطره اشکی گرفته‌اند ، و چون اشک‌ریختن را هدف اصلی می‌شمرند ، هرکدام بر واقعه‌ی جان‌گداز کربلا ، داستانی می‌افزایند تا اشکی بیش‌تر گیرند ! ثمره‌ی تلاش آنان ، جز تحریف‌ چند باره‌ی عاشورا نیست .

در این‌جـا نمی‌خواهـم آفت‌های روضه‌خوانی را شناسایی و بازگو کنم ، اما برای نمونه ، می‌گویم ،‌ در روضه‌ها برای تشنه‌شهیدشدن امام حسین ، علیه السلام ، اظهار ناراحتی می‌شود ، ولی کسی روضه نمی‌خواند که چرا امام را شهید کردند ؟

درست است که این امور دل انسان را به درد می‌آورد و اشک را سرازیر می‌کند ـ و باید هم اشک ریخت ـ ولی چرا هدف این شهـادت‌ها فراموش می‌شود ؟ چرا از این موقعیت ، برای گسترش فرهنگ حسینی که همان اسلام اصیل است ، استفاده نمی‌شود ؟  چرا اوضاع طوری شده است که در برخی از مراسم ، از یک روحانی باسواد دعوت نمی‌شود و اگر هم دعوت شود ، چون صدای خوبی ندارد ، از سخنان او استقبالی نمی‌شود ؟ امام حسین ، علیه السلام ، و یاران‌ باصفای او شهید شدند تا تنها ما گریه کنیم یا خواستند با این کار خود اسلام محمدی را زنده نگه دارند و گسترش دهند ؟ معنای این گفته‌ی حضرت رسول ، ‌صلی الله علیه و آله ، « حسین منی و انا من حسین » چیست ؟ آیا معنایی جز این دارد که دین من ، به سبب او است که هنوز هست و خواهد بود ؟

بیاییم اینک که به لطف ایزدی و عنایت حضرت مهدی ، عجل الله تعالی فرجه الشریف ، و رهبری الهی امام خمینی ، رضوان‌الله علیه ، شیعه ، انتقام کوچکی از یزیدیان گرفته است و فرصتی فراهم آمده تا شیعه سر بلند کند ، به خاطر همانان که این مراسم را برگـزار می‌کنیم ، هدف‌شان را بشناسیم و از این زمان‌ها و مکان‌ها ، برای گسترش دین‌‌شان ، بهره ببریم .

 





عزاداری شایسته (سه شنبه 84/1/16 ساعت 10:7 عصر)

[ یادداشت هفتم ]

بسم الله الرحمان الرحیم .

بر اساس روایات صحیحِ فراوان ، گریـاندن و گریستن برای سالار شهیدان ، ثوابی زیاد دارد ، اما باید دانست فرهنگ عزاداری، با همه‌ی ابعاد و دامنه‌اش  ، در اسلام اصیل ، تنها ، به عنوان طریقی مقدس و وسیله‌ای برای تثبیت حقایق و معارف دینی ، و در نهایت ، رسیدن به قرب الهی است ؛ یعنی ، عزاداری ، ذاتاً ، هدف و غایت نیست . از این رو اگر این اشک و آه ، فریاد و فغان ، سینه‌کوبیدن و زنجیرزدن ، هدف و جهتی راستین را تعقیب نکند و انسان را در مسیر درست هدایت الهی و تبعیت از اهل‌بیت ، علیهم السلام ، سوق ندهد ، بلکه بر خلاف خواسته‌ی سیدالشهداء ، علیه السلام ، باشد ،  جز خستگی مفرط و زحمت مهلک ، چیزی را به دنبال ندارد و نه تنها اجر و ثوابی برای آن نیست که چه بسا زجر و عقوبتی را در پی دارد ، همـان گونه که گاهی تلاوت قرآن ، موجب خسارت ، و روزه ، جز تحمل گرسنگی و تشنگی ، بهره‌ای در پی ندارد . از رو بایسته است که در همه‌ی شئون عزاداری ، درایت و دقت لازم را به کار گرفت . همه‌ی کسانی که به نحوی در این امر خطیر شرکت دارند ، مخصوصاً افرادی که در جهت‌دادن به عزاداری سهمی دارند ، از واعظان و خطیبان و ... گرفته تا سوگ‌سرایان و ... ، باید با شناخت هدف نهایی ،‌ عزا و سوگ را همساز با آن مقصد غایی ، کنند . 

پس بیاییم آن‌گونه عزاداری کنیم که مطلوب حضرات معصوم ، علیهم السلام ،‌ باشد .

تذکـر ـ این نوشتـه ، پیش از این در وبلاگ‌ دیگـرم بـه نـام « صریر » آورده شده بود .

 





تبریک دوازدهم فروردین (جمعه 84/1/12 ساعت 10:44 صبح)

[ یادداشت ششم ]

بسم الله الرحمان الرحیم .

این‌که چهارده کنگره از کنگره‌های قصر ظلم خراب شد به نظر شما نمی‌آید که یعنی در قرن چهاردهم این کار می‌شود یا چهارده قرن بعد این کار می‌شود ؟ به نظر شاید بیاید این ، محتمل هست که این بنای ظلم شاهنشاهی بعد از چهارده قرن از بین می‌رود ، و بحمدالله رفت از بین . بت‌ها ، همه ، به رو افتادند . این بت‌ها هم خواهند از بین رفت ،‌ حالا چه بت‌هایی که تراشیده بودند از سنگ یا بت‌هایی که خود ملت‌ها یا بعضی از ملت‌ها می‌تراشند با آدم . این‌ها ، همه ، رفتنی است منتها ما حوصله‌مان کم است .

امام خمینی ،‌ رضوان‌الله تعالی علیه ( 9 / 9 / 1364 )

سالروز دوازدهم فروردین ، روز نابودی رژیم دوهزار و پانصد ساله‌ی شاهنشاهی و استقرار جمهوری اسلامی ایران را تبریک می‌گویم . إن شاء الله ، روز به روز بر موفقیت‌های جمهوری اسلامی افزوده شود .

اهداف انقلاب را فراموش نکنیم !

ملتمس دعا





تعزیت اربعین حسینی (پنج شنبه 84/1/11 ساعت 12:38 صبح)

[ یادداشت پنجم ]

بسم الله الرحمان الرحیم .

میان ،‌ تاریخ‌‌نویسان شیعه ،‌ در باره‌ی صحت زیارت بازمانده‌گان حماسه‌ی کربلا  از قتل‌گاه در نخستین اربعین ، اختلاف است .

گروهی معتقدند ، کاروان اسیران ، در چهلم حادثه‌ی کربلا ، از شام به قتل‌گاه بازگشتند و به همراه جناب جابر بن عبدالله انصاری و ... از نخستین زایران امام حسین ،‌ علیه السلام ، و یاران راستین‌اش ، سلام‌الله علیهم أجمعین ،‌ شدند .

برخی دیگر از علما ، این موضوع را انکار می‌کنند و معتقدند ،‌ اسیران ، نمی‌توانستند در این چهل روز ، به کوفه بروند و مدتی را آن‌جا زندانی باشند و پس از زمانی چند فرمان یزید ملعون برسد و آنان به سوی شام حرکت کنند و آن حوادث جان‌گداز را ببینند و آن‌گاه به کربلا برگردند .

جمعی نیز نظرشان این است که کاروان اسیران ،‌ چهل روز را در کوفه بودند و برای چهلم ، به قتل‌گاه می‌روند و پس از نوحه و برگزاری عزاداری ، به شام برده می‌شوند .

در این‌جا برای پاسداشت ، عمری پژوهش و تعمق و تعقل جناب علامه‌ی کبیر حاج میرزا ابوالحسن شعرانی ، رضوان‌الله تعالی علیه ، نکته‌ای ارزش‌مند را از کتاب نیکوی دمع‌السجوم ( ترجمه‌ی فارسی نفس‌المهموم ) ایشان ، در باره‌ی اربعین می‌آورم . امید است بازدیدکننده‌گان این وبلاگ را مفید آید .

ایشان در صفحه‌ی دویست و هفتاد (‌ از چاپ اسلامیه )‌ می‌نویسد :

بسیاری از علما ، زیارت اهل‌بیت قبر مطهر را در روز اربعین ،‌ مستبعد شمردند ، مخصوصاً حاجی میرزا حسین نوری ، رحمه‌ الله ، در لؤلؤء و مرجان ،‌ سخت انکار کرده است .

ما پیش‌ از این گفتیم ، دلیلی بر انکار اصل زیارت در اربعین نداریم ، اما به ظن غالب ، [ این ] زیارت ، ‌هنگام رفتن به شام بود ، نه بازگشتن .

اگر گوییم ، بعض روات در این خصوص سهو کرد و هنگام بازگشتن گفت ، آسان‌تر می‌نماید از این‌که گوییم ، اصلاً زیارت نکردند .

غالب علائم ضعف در احادیث ،‌از تصرفی است که روات کردند درخصوصیات ، سهواً .

اصل آن ، مجعول نیست با این شهرت . و به روایتی که شیخ طوسی در تهذیب روایت کرد ،‌ زیارت اربعین را مانند جهر به « بسم‌ الله الرحمان الرحیم » شعار شیعه شمرده است و نقل شعائر ، در اعتبار ، مانند متواتر است ؛ چون ، نمی‌توان در شعائر اهل مذاهب دروغ نقل کرد ، و زیارت اربعین ،‌ از قدیم ، در زمان ائمه‌ ، علیهم السلام ، شعار شیعه بود و به ظن غالب ،‌ از زمان زیارت امام زین‌العابدین ، علیه السلام ، این شعار در میان شیعه‌ی عراق ماند .      

اربعین حماسه‌ی کربلا را تعزیت می‌گویم و خواندن زیارت اربعین را یادآور می‌شوم . برای زیارت سالار شهیدان و یاران‌اش در روز اربعین ،‌ زیارت عاشورا یا زیارت امین‌الله ، نیکو است .   

ملتمس دعا  

 





تعزیت وفات علامه سید جلال‏الدین آشتیانی (شنبه 84/1/6 ساعت 1:17 عصر)

[ یادداشت چهارم ]

بسم الله الرحمان الرحیم

إنا لله و إنا إلیه راجعون

وفات فیلسوف عالی‌‌قدر و عارف سترگ علامه سید جلال‌الدین آشتیانی را به خردمندان تعزیت می‌گویم . به راستی که در این زمان که شبهات هجوم کرده‌اند و درگیری‌های فکری و عقیدتی شدت گرفته است ، رحلت چنین شخصیتی ، ضایعه‌ای بزرگ است .

ایزد ، او را با اجداد طاهرش ، سلام الله علیهم ، محشور کند و جای او را خالی نگذارد .  

 





تبریک سال نو (پنج شنبه 84/1/4 ساعت 11:23 صبح)

بسم الله الرحمان الرحیم .

[ یادداشت سوم ]

باد نوروز وزیده است به کوه و صحرا

جامه‌ی عید بپوشند چه شاه و چه گدا

بلبل باغ جنان را نبود راه به دوست

نازم آن مطرب مجلس که بود قبله‌نما

صوفی و عارف از این بادیه دور افتادند

جام می گیر ز مطرب که روی سوی صفا

همه در عید به صحرا و گلستان بروند

من سرمست ز میخانه کنم رو به خدا

عید نوروز مبارک به غنی و درویش

یار دلدار ! ز بتخانه دری را بگشا

گر مرا ره به در پیر خرابات دهی

به سر و جان به سویش راه نوردم نه به پا

سال‌ها در صف ارباب عمائم بودم

تا به دلدار رسیدم ، نکنم باز خطا

امام خمینی ، رضوان‌الله تعالی علیه .

آغاز سال هشتاد و چهار را به همه‌ی دوستان و تبریک می‌گویم . إن شاء الله ، همان‌گونه که طبیعت با وزش رحمت الهی ، زنده و سبز گشت ، ما نیز در زمین توبه و بارش هدایت الهی سبز گردیم .

ملتمس دعا .

مرتضی اخوان  

 





سخن‏گفتن کودکی دو ماهه (دوشنبه 83/12/17 ساعت 3:38 عصر)

[ یادداشت دوم ]

بسم الله الرحمان الرحیم .

سلام علیکم .

دیروز در صفحه‌ی شانزدهم روزنامه‌ی قدس ( 16 / 12 / 1383 ) مطلبی دیدم از برخی از جهات ، خیلی جالب است . آن مطلب ، چنین است که روزنامه‌ی « بیچینگ تایمز» نوشته است که یک نوزاد دو ماهه‌ی چینی زمانی که گرسنه می‌شود ، به جای گریه‌کردن ، واژه‌ی « نای » را بر زبان می‌راند . « نای » در زبان چینی به معنای « شیر » است  .

نیز او می‌تواند ، با گفتن « مامان ! مامان ! » مادرش را صدا بزند .

پزشکان بیمارستان اطفال چین می‌گویند ، صحبت‌کردن کودکی دو ماهه ، موردی بسیار نادر است .

مرتضی

 





<      1   2   3   4   5   >>   >
 
  • بازدیدهای این وبلاگ ?
  • امروز: 5 بازدید
    بازدید دیروز: 3
    کل بازدیدها: 90536 بازدید
  • درباره من
  • مطالب بایگانی شده
  • اشتراک در خبرنامه
  •  
  • لینک دوستان من
  • لوگوی دوستان من
  •